سردار خیبر ..
چهارشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۲۴ ب.ظ
اولین باری بود که شهر ضا می آمدم تمام وجودم را اشتیاق بر داشته بود ..
منتظر کسی نشدم .
سرم را پایین انداختم و آرام اما سریع از پله ها بالا می آمدم
جلویم محل قبر شهدا را میدیدم دنبال یک جای خاص برای قبر شهید همت بودم ...
هر چه گشتم ندیدم ...
ندیدم..
تا آخر هم میان شهدا جای تو را پیدا کردم .
تازه فهمیده بودم که تو هم خود را از دیگر شهدا جدا نمیدانسی ... یعنی چه؟(.)
با نگاه آخرینش خنده کرد ماندگان را تا ابد شرمنده کرد
.:.
عاشقان را سر شوریده پیکر عجب است .:. دادن سر نه عجب . داشتن سر عجب است
- ۹۳/۰۷/۰۹